شعر کودک و نوجوان

مجموعه اشعار آموزنده برای کودکان و نوجوانان

شعر سلام کودکانه

سلامِ کودکانه   یه بچه ای رو میشناسم همیشه وقتی من و میبینه میگه سلام خوشم میاد از این کارِ قشنگِش از این همه لطف و ادب و احترام بِهِش میگم با این کارِت عزیزم سلامتی رو هدیه دادی برام دُشمنی و قهر و تموم می کنی فقط با گفتنِ همین یک کلام دیدم سلام کردی به کوچیکترا خوشَم اومد از این کارِت بامرام جوابْ سلام همیشه واجب بوده جواب ندادی میشه کارِت حرام شیطون میگه سلام چیه وِلِش کن نَیُفتی تو یه موقِع توی این دام گوش نَده حرفِ شیطونِ پلیدُ حرفای شیطون نداره هیچ دوام بگو میخوام که من همیشه باشم پیشِ خدا عزیز و بالا مقام برا همین همیشه میگم سلام به بابا وُ به مامان و رَفیقام حتّی توی زیارتِ عاشورا س...
26 مهر 1398

شعر حساب و کتاب

حساب و کتاب چه خوبه شَبا همیشه قبلِ خواب بِکُنیم با خودِمون حساب ، کتاب بِشینیم و فِکر کُنیم به کارهامون واسه هر سوالی ما بِدیم جواب مثلاً دختری که داشته حجاب میشماره ثَواباشو چه با شتاب حالا که فکرِشو کرد دِلِش گرفت که یادِش رفته به گلها بِده آب چه قشنگه با همین فِکرای ناب شَبا تا نَرَفتی تویِ رَختِ خواب به همه کارهای خوب تو فکر کنی تا که فردا نَشه باز کارِت خراب شاعر : علیرضا قاسمی
26 مهر 1398

شعر به نام خدا

به نامِ خدا اولِ هر کار گُلِ من همیشه بگو به زیرِ لب به نامِ خدا واسه یه لحظه هم نَشو عزیزم تو از خدای آسمون ها جدا تو درس و مشق و زندگی و تفریح یادِت نَره کُنی خدا رو صدا هر کاری رو با نامِ او شروع کُن تا که بِبینی تاثیرِش رو فردا وقتی دِلت گرفته از زمونه یادِ خدا میشه دَوای دردا آرامِشی تو ذِکر و یادِ او هست که هر کجا بِری نِمیشه پیدا خودِت خبر نداری اما بِدون یادِ خدا دِلت رو کرده شیدا شاعر : علیرضا قاسمی
26 مهر 1398

شعر روز مادر

هدیه ای برای مادر امروز با یک کارِ قشنگ و زیبا من از زمین زَدم به آسمون پل وقتی به مادرِ عزیز و خوبم دادم با عشق و مهربونی یک گل از مادرم من این و یاد گرفتم تو سختی ها داشته باشم تحمل زندگی هر چه ساده تر قشنگ تر چه خوبه دور باشیم ما از تجمل مامان میگه تو سختی ها تو باید هر لحظه بَر خدا کُنی توکل قبلِ سُخن گفتن و هر کارِ خوب یه چند دقیقه روش کُنی تأمل تو درس و روزه وُ نماز و خوبی هیچوقت نداشته باشی تو تعلل خوشحال میشم عزیزِ قلبِ مادر گوش کُنی حرفم و بِدی به من قول که داشته باشی از الان تا اَبَد تو زندگی هر روز و شب تحول شاعر : علیرضا قاسمی ...
26 مهر 1398

شعر سفری به بهشت

سفری به بهشت تابستون از راه رسید و دوباره حوصِلمون تو خونه رفته باز سر گفتم به مامانِ قشنگ و خوبم خوبه بریم یه چند روزی ما سفر گفت باشه وقتی بابا اومد خونه بِشین و درد و دل بِکن با پدر ... بگو بابا اِی کاش میشُد که چند روز بریم هوا خوری یه جا بی خطر چیزی نَمونده دیگه از تابستون تو خونه روزامون میشن باز هدر گفت باشه قربونِ چشای نازِت میریم سفَر ما فردا وقتِ سحر گفتم ما با قطار میریم یا ماشین ؟ ماشین جا داره واسه ما چند نفر ؟ مادربزرگ از اون وَرِ اُتاق گفت یه جا بریم که داشته باشه ثمر یه چند سالی میشه نَرفتیم اِنگار زیارتِ امام رضامون ، پسر ... بابا تا این و از مامان جون شنید گفت همه هستن راضی از این نظر...
26 مهر 1398

شعر عید سعید قربان

عید قربان گُفته خدا تو قرآن در روزِ عیدِ قربان هرکی که میره مکه یادِش نِمیره اینکه در این روزِ مبارک بدونِ هیچگونه شک با اعتقاد و با ذکر گوسفندی رو کُنه ذبح گوشتِش رو هم بِدن به هر کی که مُستَمَندِه میخوای بِدونی اینو دلیلِ قُربونی رو ؟ میگَم بَرات من الان قِصهٔ عیدِ قربان یه روز خدای رحیم گفتا که اِی ابراهیم فرزندِ خود رو حالا بِنْما سَر اَز تَن جدا گُفتا به عشق و تسلیم کُنم عمل به تصمیم ولی به اِذنِ خدا نَشُد سَر اَز تَن جدا به جای ذِبحِ اولاد گوسفندی رو فرستاد بَراشون از آسِمون خدایِ بَس مهربون خدا میخواست که با این آزمونِ سخت و سنگین ابراهیم و امتحان کُنه برای ایمان ... که ام...
26 مهر 1398

شعر عید سعید غدیر

« عیدِ سعیدِ غدیرِ خم » ما بچه های شیعه در روزِ عیدِ غدیر این روز و جشن میگیریم یه جشنِ بَس بی نظیر بابا نِوشت چه زیبا رو پارچه های حریر به خطِ خوش ، یا علی(ع) چَسبوندِشون تو مسیر ریسه وُ لامپ کِشیدیم بُلندگو ها رو تعمیر صَندلی ها رو چیدیم به روی چند تا حصیر پرسیدم از بابا جون قِصّهٔ عیدِ غدیر ؟ گفتم بابا این سوال ذِهنم و کرده درگیر گفت بابا اون قدیما خدای حَیّ و بصیر داد به نَبی این پیام عمل به اَمری خطیر در آخرین حجِ خود بدونِ حتی تاخیر رِسان پیامِ من را به گوشِ جَمعی کثیر پیامبر این نُکته را عمل نِم...
26 مهر 1398